بسم الله الرحمن الرحیم
شب نهم محرم الحرام 1435- هیأت میثاق با شهدا
تلاوت آیات 190 تا 195 سوره مبارکه آل عمران
بخش اول: اشعار
دریا به موج زلف کمندش اسیر بود
آب شریعه تشنه ی کام امیر بود
مشکی به عمق دید حرم روی دوش داشت
حتّی فرات پیش نگاهش حقیر بود
یک آبگیر غلغله از روبهان پست
پیش یلی که اصل و تبارش ز شیر بود
با آرزوی خنده ی اصغر به آب زد
ساقی نبود؛ منجی طفل صغیر بود
دریا عقب کشید و تلاطم فرو نشست
مثل همیشه هیبت او بی نظیر بود
نوحانه پا به عرصه ی طوفان خون نهاد
موسای نیلِ علقمه، خود؛ موج گیر بود
مردانه دست بیعت سرخی به مشک داد
او از نژاد برکه ی سبز غدیر بود
همراه آب جان به کف مشک می سپرد
با آب مشک، چشم و دلش هم مسیر بود
باید به داد تشنه ی ششماهه می رسید
فرصت نمانده بود و زمان دیرِ دیر بود
مرد رشید علقمه با عزم راسخش
می تاخت سوی خیمه ولی سر به زیر بود
از آن طرف نگاه سه ساله به شوق آب
در انتظار مشک عموی دلیر بود
لبهای دخترک، چو لب کودک رباب
مجروح زخم دشنه خشک کویر بود
مصطفی متولی
×××
وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شدهاى
آب از هیبت عبّاسى تو مىلرزد
بى عصا آمدهاى حضرت موسى شدهاى
به سجود آمدهاى یا که عمودت زدهاند
یا خجالت زدهاى وه که چه زیبا شدهاى!
یا اخا گفتى و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شدهاى
سعى بسیار مکن تا که ز جا برخیزى
اندکی فکر خودت باش ببین تا شدهاى
ماندهام با تن پاشیدهات آخر چه کنم؟
اى علمدار حرم مثل معما شدهاى
مادرت آمده یا مادر من آمده است؟
با چنین حال به پاى چه کسى پا شدهاى؟
تو و آن قد رشیدى که پر از طوبى بود
در شگفتم که در این قبر چرا جا شدهاى؟!
علی اکبر لطیفیان
بخش دوم: متن ادبی
فاطمهعلیهاالسلام علی را تنها گذاشته و سفر کرده است. امیر مؤمنان به نزد برادرش عقیل آمده است و از او میخواهد همسری برایش انتخاب کند که از نسل شجاعان عرب باشد تا فرزندی شجاع به دنیا بیاورد. عقیل نیز فاطمهای از قبیله بنیکِلاب را به برادر پیشنهاد میکند و در فضیلت وی بر سخنوری و فصاحت او در کنار شجاعتش تأکید میکند.
فاطمه به خانه علی آمده است اما هر بار که امیرمؤمنان او را به نام صدا میزند ابر آسمان چشم یتیمان زهرا سلام الله علیها میل باریدن مییابد و بغضی غریب در گلویشان میشکند. شاید این نام آنها را یاد مصائب مادر جوانشان میاندازد. ادب فاطمه او را به نزد امیرالمؤمنین میکشاند تا از مولایش بخواهد با نامی دیگر صدایش بزند تا مباد فرزندان زهرا دل شکسته گردند. امیرالمؤمنین نیز به وی لقب ام البنین را میدهد با آن که هنوز فرزندان رشیدش یعنی عباس، جعفر، عبدالله و عثمان به دنیا نیامدهاند...اما امیرالمؤمنین از راز این نام باخبر است.
ام البنین فرزندانش و به خصوص اباالفضلش را نذر اباعبدالله کرده است و از همین روست که وقتی بعد از عاشورا در مدینه پیک امام سجاد علیه السلام اخبار کربلا را به ام البنین میدهد او مدام از حسین علیه السلام سؤال میکند و میگوید آسمان و هر آنچه در زیر آن است فدای اباعبدالله... ای سفیر؛ از حسین برایم بگو... و عباس چه خوب فدای امامش شد...
ابالفضل مظهر عبادت و اتصال مدام به خداوند متعال بود تا بدان جا که در وصفش نوشتهاند: کان بَین عَینیه اثرُ السجود؛ بر روی پیشانیاش آثار سجده نمایان بود. چرا که در دل شب برای نماز برمیخواست و آنگونه که از پدر آموخته بود زمزمه میکرد: پروردگارا! بىتردید ما [صداى] ندا دهندهاى را شنیدیم [که مردم را] به ایمان فرا مىخواند که به پروردگارتان ایمان آورید. پس [ما] ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز، و بدىهایمان را از ما محو کن، و ما را در زمره نیکوکاران بمیران.
و خداوند نیز دعایش را مستجاب کرد و را در کنار بهترین بنده اش؛ رحمت الله الواسعه؛ پدر بندگی و پدر بندگان خدا؛ اباعبدالله؛ حسین علیه السلام به شهادت رساند.
یادم ز وفای اشجع الناس آید
وز چشم ترم سوده الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگری
هیهات برادری چو عباس آید